ویلم کامچ با به خطر انداختن زندگی خود، عزیزانش را پشت سر می گذارد و برای نبرد با یک هیولای مرموز راهی می شود و با وجود اینکه پیروز می شود، در یخ منجمد می شود. در هنگام خواب یخی او است که موجودات وحشتناکی به نام «جانوران» روی سطح زمین ظاهر می شوند و موجودیت بشریت را تهدید می کنند. ویلم 500 سال بعد از خواب بیدار می شود و تنها بازمانده نژاد خود را می بیند که بشر از بین می رود. ویلم همراه با سایر نژادهای زنده مانده به جزایر شناور در آسمان پناه می برد و در ترس از جانوران پایین زندگی می کند. او در تنهایی زندگی می کند و فقط کارهای عجیب و غریب انجام می دهد. یک روز به او وظیفه میدهند که سرایدار انبار اسلحه باشد. ویلم که هیچ فکری به آن نمی کند، می پذیرد، اما به زودی متوجه می شود که این سلاح ها در واقع گروهی از Leprechaun های جوان هستند. اگرچه آنها شباهت زیادی به انسان دارند، اما هیچ توجهی به زندگی خود ندارند و خود را صرفاً سلاح جنگ می دانند. در میان آنها Chtholly Nota Seniorious است که بیش از حد حاضر است خود را قربانی کند اگر به معنای شکست دادن جانوران و تضمین صلح باشد. ویلم برای لپرکان های جوان به یک شخصیت پدر تبدیل می شود و با محبت از آنها مراقبت می کند و به هر نحوی که می تواند از آنها حمایت می کند. او که زمانی آنقدر شجاعانه در خط مقدم جنگیده بود، اکنون فقط می تواند امیدوار باشد که کسانی که به نبرد فرستاده می شوند به سلامت از دست هیولاهایی که نوع او را نابود کرده اند بازگردند. [نوشته شده توسط MAL Rewrite]
فصل 1 قسمت 12 اضافه گردید
ویلم کامچ با به خطر انداختن زندگی خود، عزیزانش را پشت سر می گذارد و برای نبرد با یک هیولای مرموز راهی می شود و با وجود اینکه پیروز می شود، در یخ منجمد می شود. در هنگام خواب یخی او است که موجودات وحشتناکی به نام «جانوران» روی سطح زمین ظاهر می شوند و موجودیت بشریت را تهدید می کنند. ویلم 500 سال بعد از خواب بیدار می شود و تنها بازمانده نژاد خود را می بیند که بشر از بین می رود. ویلم همراه با سایر نژادهای زنده مانده به جزایر شناور در آسمان پناه می برد و در ترس از جانوران پایین زندگی می کند. او در تنهایی زندگی می کند و فقط کارهای عجیب و غریب انجام می دهد. یک روز به او وظیفه میدهند که سرایدار انبار اسلحه باشد. ویلم که هیچ فکری به آن نمی کند، می پذیرد، اما به زودی متوجه می شود که این سلاح ها در واقع گروهی از Leprechaun های جوان هستند. اگرچه آنها شباهت زیادی به انسان دارند، اما هیچ توجهی به زندگی خود ندارند و خود را صرفاً سلاح جنگ می دانند. در میان آنها Chtholly Nota Seniorious است که بیش از حد حاضر است خود را قربانی کند اگر به معنای شکست دادن جانوران و تضمین صلح باشد. ویلم برای لپرکان های جوان به یک شخصیت پدر تبدیل می شود و با محبت از آنها مراقبت می کند و به هر نحوی که می تواند از آنها حمایت می کند. او که زمانی آنقدر شجاعانه در خط مقدم جنگیده بود، اکنون فقط می تواند امیدوار باشد که کسانی که به نبرد فرستاده می شوند به سلامت از دست هیولاهایی که نوع او را نابود کرده اند بازگردند. [نوشته شده توسط MAL Rewrite]
اولین نفر باشید دیدگاهی ثبت میکند
دیدگاه های کاربران